صبح بیدار شده دیدم لونا بالا آورده. خوشبختانه کنار ظرف غذایش. دیروز از دامپزشکی برگشتیم فقط خوابید. الیزابتش را خیلی سفت بسته بودند. افسرده شده بود و هیچ حرکتی نمیکرد. غذا هم نخورد. لابد دم صبح خیلی گشنه شده و تندتند غذا خورده و بالا آورده. میخواستم صبح بروم کارخانه ولی به خاطر لونا ماندم تا حواسم به غذا خوردنش باشد. الیزابت را هم باز کردم کمی شلتر بستم. با این حال هنوز سراغ غذا نرفته. هی میآید نزدیکم دستم را لیس میزند که نازش کنم. یک هفته باید همینطوری بماند و خیلی سخت است برایش. برای من هم سخت است توی خانه کار کنم.
شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴
نویسنده
زهرا درمان
تاریخ
آبان 3, 1404
بازدیدها
2
دیدگاه
بدون دیدگاه
صبح بیدار شده دیدم لونا بالا آورده. خوشبختانه کنار ظرف غذایش. دیروز از دامپزشکی برگشتیم فقط خوابید. الیزابتش را خیلی سفت بسته بودند. افسرده شده بود و هیچ حرکتی نمیکرد. غذا هم نخورد. لابد دم صبح خیلی گشنه شده و تندتند غذا خورده و بالا آورده. میخواستم صبح بروم کارخانه ولی به خاطر لونا ماندم…
صفحه اصلی/شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴
دسته بندی ها
جدیدترین مطالب
Latest Posts
-
گیتا
تاریخ: 1404/مهر/04 -
زهره و سارا
تاریخ: 1404/مهر/04 -
پادمه
تاریخ: 1404/مهر/04 -
مائده
تاریخ: 1404/مهر/02
مطالب مرتبط
Related Posts
-
گیتا
تاریخ: 1404/مهر/04 -
زهره و سارا
تاریخ: 1404/مهر/04 -
پادمه
تاریخ: 1404/مهر/04 -
مائده
تاریخ: 1404/مهر/02